بی وفــا، دیر آمـدی آتش به جــانم کرده اند
پیر گشـتم، غصّه هــایم نــاتـوانـم کرده اند
آسـمــان از نـالــه هــای بی امــانم سیر شـد
باد و خاک و آب و آتش قصد جانم کرده اند
رفـتی از کــوی مـن بیمــار، حــالـم را ببیـن
کین طبیبــان دل و جـان منع جـامم کرده اند
مُرده ام بینی به کنجی در قفس، بی بال و پر
من همــان بـازم که نـامردانـه رامم کرده اند
گــفتـمت آن روز می آیی کـه دیگر نیسـتم
شوکران در جام کردند و به کامم کرده اند
مردمـانم عیب گیرند ار که بخشایم تو را
مردمــان چشـمـت امـّا سخت خـامم کرده اند
ما که خود مجنون ماهیم و نمی داند کسی
در غیـابت کــودکـان، دیوانه نامم کرده اند
زهر اگر می بارد از هر مصرعم معذور دار
تیـغ برّانـم کـه عمری در نیــامم کرده اند
رو سیَه بــاز آمـدیّ و آریــا چیزی مگفـت
تــا مگـویـم نــاسزا، کــوته زبـانم کرده اند
.:: آریا - دیر آمدی . 1391 ::.
سخت است سرنوشت خود را مشخص کردن در دنیایی که سرنوشتش مشخص نیست... ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ویسایت رسمی: www.aria-salahi.ir