فرقی که دل تو با دل من دارد
چیزیست که گفتنشَ، نخفتن دارد!
دُرّی که میان دو صدف خوابیده
زیباست که ارزش نهفتن دارد
بگذار بماند این چو رازی ابدی
گاهی که چه سودها «نگفتن» دارد
اصرار مکن بگویمت! بی معناست؛
بس فرق که دیدن و شنیدن دارد!
این رازِنهفته، عنصر روح من است
چون رابطه ای که خاک با تن دارد
ای وای! دوباره غفلت و دلسردی؛
حسّی است که بودن و نبودن دارد
چیزی که میان من و تو یکسان است
«شادیست» که باز میل رفتن دارد...
18/09/1391