برایشان عجیب است که همیشه موسیقی غمگین گوش میکنی
آخر در این سن با سیاست چکار داری؟
چرا وقتی می گویند «انشالله هزار ساله شوی»
می گویی «خدا نکند!»
چرا مثل آنها از مرگ نمی ترسی
و امّا...
پندارند الّافی ات را دوست داری
خوشی از اینکه تا لنگ ظهر می خوابی و تا نصف شب بیداری
عشق می کنی با زندگی لعنتی ات در اینترنت
با لباس های تیره ات...
پندارند افسردگی هایت از سر طمع است
از زیادی خواهی...
امّا مگر تو هرگز چیزی بیشتر از حقّت خواسته ای؟
چیزی بیشتر از جوانی ات؟
آزادی ات؟ آینده ات؟
نمی دانند «نسل سوخته» یعنی چه
نسلی که مجبور شد سی سال زودتر پیر شود...
(آریا. ا. صلاحی)