به تصویری از مونالیزا خیره شده ام
یک کپی از هزاران هزار کپی که با اصلش مو نمی زند!
دیوان حافظ در دستم...
یاد نقّاشان می افتم
قالی باف ها، کوزه گران... مجسمه سازان...
یاد هزاران «هنر» که له شدند
زیر قدم های آهنین غول تکنولوژی...
دارم به آن نخستین رباتی فکر می کنم که قرار است «شعر» بگوید...
نمی دانم روز مرگ شاعران،
می تواند در سوگشان قصیده ای بسراید که جز وزن و قافیه،
«احساس» را هم تقلید کند...؟
راستی!
این مونالیزا چرا نمی خندد...؟
.........
(دلنوشته / آریا)