«ماه مجنون»
گرچه امروز خودت دوری از این شهر و دیار
باز از خواب من خسته گرفتی تو قرار
نازنین، عید شده، وعده ی ما یادت هست؟
بخدا عید شده، فصل بهارست، بهار
میکُشم خاطره ی دوری و دلتنگی را
می کِشم نقش تو بر خاطره های دل زار
من همان خسته ی محکوم به حبس ابدم
به دو چشم تو اسیر و به هزاران مژه تار
ماه مجنون من، اینگونه مزن قید مرا
که هنوزم به تو و درد جفای تو دچار
........................................
(آریا – بهار 1392)
| این نظر توسط من!!! در تاریخ 1392/01/27 و 1:24 دقیقه ارسال شده است | |||
| دلم برای عشق تنگ است...
دلم برای عاشق شدن سخت تنگ است... دلم برای عاشق بودن سختتر از سخت تنگ است... واقعیت ... بعد از او دیگر نمیتوانم عشق را تجربه کنم!!! دیگر هیچ احساسی برایم عشق نمی شود!!! بدرود... |
|||
| این نظر توسط مهدی کریمی در تاریخ 1392/01/21 و 13:06 دقیقه ارسال شده است | |||
خسته نباشی اقا ابراهیم ما که کلی حال میکنیم هر بار شعرات رو میخونیم .خیییییییییییییییلی عالی.gif) |
|||
عاطفه 
