نوشته هایم را همه خواندند،
جز تو
احساسم را همه فهمیدند،
جز تو
برایت فرقی نداشت من چه کسی باشم
نخواستی باشی
من برای تو می نوشتم
کس دیگری عاشقم شد... .
نوشته هایم را همه خواندند،
جز تو
احساسم را همه فهمیدند،
جز تو
برایت فرقی نداشت من چه کسی باشم
نخواستی باشی
من برای تو می نوشتم
کس دیگری عاشقم شد... .
داشتن یک هدف احمقانه، بهتر از نداشتن آن است... .
( آریا )
فهمیده ام نادان شدن خوبست
چون مسئله، آسان شدن خوبست
وقتی که گرگان پشم می پوشند
باور بکن، عریان شدن خوبست
اینجا گرانی، ضدّ ارزش هاست
تخفیف ده! ارزان شدن خوبست
دریا از آرامی به داد آمد
برهم بزن، طوفان شدن خوبست
محض تنوّع هم شده شک کن
یک لحظه بی ایمان شدن خوبست
بیزارم از بس آدمت بودم
گاهی کمی شیطان شدن خوبست...
....................
( 05/04/ 1393 )
هیچ دشمنی خطرناک تر از یک دوست حسود نیست...
یکی از مهم ترین چیزایی که فیلمای غربی اخیر سعی در خوراندن به مخاطبینش داره و اتفاقاً خیلی هم توش موفق بوده، «حق دوباره عاشق شدن» و «خیانت» هستش.
تو این فیلما، شخصیت اصلی در مسیر داستان با یه نفر آشنا میشه و این در حالیه که یکی از این دو نفر، یا هردوشون، یا متأهلن و یا از قبل با کس دیگه ای رابطه دارن. حالا فیلم هرگز تماشاچی رو با اون شخص سوّم همراه نمیکنه، در عوض به عمق این رابطه ی جدید می پردازه و با درام کردن رویدادها به ما تلقین میکنه که اون رابطه اوّلی فقط یه اشتباه یا یه چیز تموم شده است. کار به جایی میکشه که دیگه نه تنها همه ی شخصیت های فیلم، بلکه ما مخاطبین هم حق رو به عشق دوّم می دیم از طرف اوّل انتظار داریم این واقعیت رو بپذیره که «عشق واقعی» اونه و باید کنار بکشه. نکته ی جالبش هم اینجاست که اون هم واقعاً این رو درک میکنه و کنار میکشه!
همه چیز آماده اس. حالا تنها کافیه موقعیتی مشابه همین توی زندگی خود ما پیش بیاد تا...
(فیلما رو ببینیم و لذّت ببریم، امّا حواسمون به اطلاعاتی که پشت این رنگ و لعاب وارد ناخودآگاهمون میشه هم باشه...)
آریا . بهمن 1392
سی سال از عمرش را با این دغدغه گذرانده بود که وقتی قرار است
هنگام «مراسم خاکستر» به هیچ چیز فکر نکند، مدام به این فکر میکند
که نباید به هیچ چیز فکر کند.
این احساس گناه هر سال با نزدیک شدن مراسم عذابش می داد...
بد خلقم و بد عهد، زبان بازم و مغرور
پشت سر من حرف زیاد است، مگر نه؟
(فاضل نظری)
بی وفــا، دیر آمـدی آتش به جــانم کرده اند
پیر گشـتم، غصّه هــایم نــاتـوانـم کرده اند
آسـمــان از نـالــه هــای بی امــانم سیر شـد
باد و خاک و آب و آتش قصد جانم کرده اند
رفـتی از کــوی مـن بیمــار، حــالـم را ببیـن
کین طبیبــان دل و جـان منع جـامم کرده اند
مُرده ام بینی به کنجی در قفس، بی بال و پر
من همــان بـازم که نـامردانـه رامم کرده اند
گــفتـمت آن روز می آیی کـه دیگر نیسـتم
شوکران در جام کردند و به کامم کرده اند
مردمـانم عیب گیرند ار که بخشایم تو را
مردمــان چشـمـت امـّا سخت خـامم کرده اند
ما که خود مجنون ماهیم و نمی داند کسی
در غیـابت کــودکـان، دیوانه نامم کرده اند
زهر اگر می بارد از هر مصرعم معذور دار
تیـغ برّانـم کـه عمری در نیــامم کرده اند
رو سیَه بــاز آمـدیّ و آریــا چیزی مگفـت
تــا مگـویـم نــاسزا، کــوته زبـانم کرده اند...
( آ. صلاحی. از مجموعه مجنون ماه)
(2014) 300 هم منتشر شد...
هنوز هشت سال از انتشار فیلم 300 میگذره،
با وجود همه ی اعتراضات مردمی که شد،
امسال قسمت دوّم این فیلم که دوران طلایی تمدن ایران باستان
(هخامنشیان)
رو مورد اهانت قرار داده و پارسی ها رو مردانی سیاه پوست با آرایش قبایل آفریقایی نشون داد
هم اکران شد...
این درحالیه که «اوباما» هرسال روی آنتن میره و سال نو رو به مردم ایران
تبریک میگه و آرزوی آینده ای صلح آمیز میکنه...
و ما هم همچنان خاموشیم...
تو را به حال خودت میگذارم
میگذارم همینجا میان خاطراتم جا بمانی
لابه لای اشتباهات کودکانه ام گم شوی
من همان «منِ مغرور سابق» شده ام.
برای «تو» تکرار شدن،
برای همیشه کافیست...
.............................
10/02/1393
در قرعه ی ما هر چه که آمد «خط» بود
از سکّه ی بی «شیر» تنفّر دارم...
(چارده شب)
به امیدخدا، میرم واسه ادامه ی «دنی پرسیس1 - میراث نفرین شده»
یه چهارگانه تو حوزه ی ادبیات گمانه زن، واسه رده سنی نوجوان - جوان
از چندسال پیش تا الان نوشتنش چندین بار متوقف شد و باز از سر گرفته شد.
دلیل اصلیشم نبودن انگیزه کافی واسه ادامه دادنش بود.
(خسته کننده :( امّا دوست داشتنی)
«داستان کوتاه کوتاه بهشت شیطان»
به دو زبان پارسی و انگلیسی
(از دوست انگلیسی زبانم؛ Tasnim Tamanna و صادق سهیلی عزیز
که تو برگردان داستان به انگلیسی دوستانه کمکم کردن سپاسگزارم)
لینک دانلود فایل صوتی داستان به زبان انگلیسی
لینک دانلود متن انگلیسی داستان
لینک دانلود هر دو متن در یک فایل
چقدر عاشقِ عاشق، چقدر دور امّا
همین تفاوت ما علّت جدایی ماست
برایمان بجز این، بعد از این چه می ماند؟
دلی شکسته که تاوان بی وفائی ماست...
دانلود مجموعه داستان کوتاه «دیکتاتور من»
و داستان «شوالیه شرقی» از سایت کتابناک:
خسته ام از این روزها که روز بعد می شوند
امّا من هنوز همانم که نمی خواستم...
خیلی شرایط رو عوض کردم
امّا تو مثل قبل بی رحمی
از بس همیشه پشت تو بودم
فرقم رو با سایه َت نمی فهمی
چون روز اوّل اشتبا کردم
آخر یه روزی میدمت از دَس
خیلی بهت بیخود بها دادم
بدعادتت کردم، همین و بس...
.: آریا - از ترانه "اجباری" :.
مجموعه اوّل داستان کوتاه ها
با عنوان «دیکتاتورِ من و پنج داستان کوتاه دیگر»
شامل داستان های زیر:
1 - دیکتاتور من
2 - خدای خائن
3 - آن دو
4 - الاغی با کت تقریباً صورتی
5 - دائونی که دو چشم داشت
6 - هنوز فرصت هست
(مخاطب: بزرگسال)
دانلود کتاب کامل الکترونیکی با فرمت PDF
دانلود هر داستان به صورت جداگانه
لباس برّه به تن تا درندگی کردن
خلاف میل و به اجبار، بندگی کردن
تمام روز عذاب و تمام شب کابوس
به جرم خوردن یک «سیب» بندگی کردن...
.: آریا :.
دو «رفیق» دو کوهنورد هستند
که با طناب «معرفت» روی کوه «اعتماد» قدم بر می دارند
با حرکتی اشتباه طناب که پاره شود
یک بار سقوط نصیب یک نفر می شود
و یک عمر عذاب وجدان
نصیب دیگری...
آریا
خرّمی از اینکه ماهی را سپر کردی به خیر
غافل از اینکه پس از این ماه، ماهی دیگر است
دلخوشی بیهوده کز این چاه بیرون میروی
یوسفا! کاخ زلیخا نیز چاهی دیگر است
ظالمان با تکیه بر شمشیر بر ما چیره اند
تکیه بر نادانی ما، تکیه گاهی دیگر است
بر سرِ ما یا به زور و یا ز ضعف پیشیان
اینهمه شاه آمده، این نیز شاهی دیگر است
آخرین راه رهایی؛ بانگ آزادیست، نه!
این که خود را میزنی بر خواب، راهی دیگر است...
.: آریا.ا. صلاحی – 30/10/1392 :.
خیلی دوست داشتم باز یک نفر بیاید و بگوید:
اینطور که فکر میکنی نیست!
از بس اتفاقات بد برایت افتاده،
به همه چیز و همه کس بدبین شده ای.
امّا هربار ثابت میشود
بدبینی ام حق دارد
خیلی دوست داشتم حق با آنها بود... .
(آریا - 25/10/1392)
هرکس مرا از دید خود تعبیر کرد و اینچنین
گاهی خود شیطانم و گاهیم انسان می شوم...
(آریا - موج پارسی)
کــی؟
ترانه سُرا: آریا صلاحی
اجرا: امیر رحمانی
گیتار: حامد زمانی
تنظیم: سعید رضایی
میکس و مستر: میلاد فرهودی
لینک های دانلود:
از سایت موزیک گستر:
از رادیو جوان:
......................
مـرا از مــرگ ترساندند و از تبـعید و زندانی
کجــای این خراب آباد را زنـدان نمی دانی...؟
( آریا- مجموعه اشعار موج پارسی )
به نظر من هیچ چیز غیر ممکن نیست
فقط همیشه باید یک کمی بیشتر تلاش کرد...
(شوالیه شرقی)
برای دانلود داستان روی لینک زیر کلیک کنید:
تعداد صفحات : 4