loading...
وبلاگ شخصی آریا. ا. صلاحی
آریا صلاحی بازدید : 24 شنبه 23 آذر 1392 نظرات (0)

سلام.

به خاطر مشکلی که برای دامنه ی سابق وبسایت (ariasalahi.ir) پیش اومد،

ناچاراً یه تغییر کوچیک توی آدرس ایجاد شد.

لطفاً از این به بعد از آدرس زیر برای ورود به وبسایت استفاده کنین:

وبسایت رسمی آریا.ا.صلاحی

از دوستان عزیزی که من رو توی وبلاگ یا سایت خودشون

لینک کرده بودن ممنون میشم اگه تصحیحش کنن :)

 

www.aria-salahi.ir

آریا صلاحی بازدید : 30 دوشنبه 11 آذر 1392 نظرات (0)

معجزه - غزل آریا صلاحی

 


بی من برو ای عشق، فردایی نداری

دیگر در این ویرانه ها جایی نداری

 

چیزی شبیه یک بیابان در تو پیداست

من قایقم، امّا تو دریایی نداری

 

یک بی نهایت از غرور و خودستایی

یک جمع بی پایان که منهایی نداری

 

عاشق اگر هم معجزه می کرد؛ می کرد

این آخرین دم بود، عیسایی نداری

 

امروز آتش میزنم این خانه را هم

دیگر برای من تو معنایی نداری

 

.:: آریا.ا. صلاحی - 10/9/1392 ::.

 

آریا صلاحی بازدید : 32 یکشنبه 26 آبان 1392 نظرات (0)

 

ای دِه! به دیار دیگری خواهم رفت

ناچار، نه از خیره سری خواهم رفت

 

دلخون شده ام ز غربت و پندارند

با شوق به جای بهتری خواهم رفت

 

(آریا.ا.صلاحی)

آریا صلاحی بازدید : 24 جمعه 10 آبان 1392 نظرات (0)

مجنون ماه

 

 

 

بی وفــا، دیر آمـدی آتش به جــانم کرده اند

پیر گشـتم، غصّه هــایم نــاتـوانـم کرده اند

 

آسـمــان از نـالــه هــای بی امــانم سیر شـد

باد و خاک و آب و آتش قصد جانم کرده اند

 

رفـتی از کــوی مـن بیمــار، حــالـم را ببیـن

کین طبیبــان دل  و جـان منع جـامم کرده اند

 

مُرده ام بینی به کنجی در قفس، بی بال و پر

من همــان بـازم که نـامردانـه رامم کرده اند

 

گــفتـمت آن روز می آیی کـه دیگر نیسـتم

شوکران در جام کردند و به کامم کرده اند

 

مردمـانم عیب گیرند ار که بخشایم تو را

مردمــان چشـمـت امـّا سخت خـامم کرده اند

 

ما که خود مجنون ماهیم و نمی داند کسی   

در غیـابت کــودکـان، دیوانه نامم کرده اند

 

زهر اگر می بارد از هر مصرعم معذور دار

تیـغ برّانـم کـه عمری در نیــامم کرده اند

 

رو سیَه بــاز آمـدیّ و آریــا چیزی مگفـت

تــا مگـویـم نــاسزا، کــوته زبـانم کرده اند

 

.:: آریا - دیر آمدی . 1391 ::.

 

آریا صلاحی بازدید : 24 یکشنبه 28 مهر 1392 نظرات (3)

 

سلام. وقت بخیر

خواستم یه عذرخواهی کنم از دوستان و خانواده ی عزیزم بخاطر ماه های اخیر

خواهش میکنم ببخشین اگه کمتر هم حضوری و هم فکری کنارتون بودم، و در مواردی اصلاً نبودم!

اگه کمتر خبرتون رو گرفتم...

اگه نشد جواب پیام هایی که می دادین رو درست و حسابی بدم...

و خلاصه شرمنده ام بخاطر همه ی کوتاهی ها...

 

راستش این مدّت سخت مشغول و درگیر کارهایی بودم که انشالله نتایجش

رو یکی یکی طی چند ماه آینده می بینین و می شنوین و می خونین...  :)

امیدوارم ازم دلخور نباشین.

حس میکنم به یه استراحت فکری-جسمی خیــــــلی طولانی نیاز دارم...   :(

کوچیک همه شما/  

ا.صلاحی

آریا صلاحی بازدید : 43 یکشنبه 28 مهر 1392 نظرات (0)

بگذار بمیریم

 

 

 

آسوده بخوابید که این شهر امان است

بحثی که برای همه امروز عیان است

 

حیرانم از این مسجد خالی و موذن

وقتی همه خوابند چه حاجت به اذان است؟

 

در پیچ و خم کوه دماوند چو رستم

خوانی که نباید گذرانیم چه خوان است؟

 

در راه رسیدن به بهشتی که ندیدیم

چیزی شده مانع ز قضامان که جهان است

 

حالا که مکان بحث غریبی است در عالم

چیزی که نداریم و ندارند؛ زمان است

 

ما جز غم و اندوه نداریم متاعی

بگذار بمیریم، به نفع خودتان است...

 

(آریا.ا.صلاحی – 27/07/1392)

 

 

آریا صلاحی بازدید : 25 یکشنبه 21 مهر 1392 نظرات (0)

خیابان

 

 

میروم بیرون، میان شهر

 تنهایی

      کمی بی حوصله

دست هایم سُست

 پایم سُست

 اوضاعی نه چندان رو به راه

خانه ها انباشته

صد ها چراغ

انعکاس نور در شب، یه خیابان سیاه...

 

یک پسر در یک لباس دخترانه، نیمه حال

دختری مثل پسرها، چند نقطه... بی خیال

در سر پیچی

همانجا که دو دختر رد شدند

ریزش باران کاغذهاست، غوغا می کند

صفر، نه، یک، پنج، غیره...

کاغذی روی زمین

عشق را از نوع امروزی مهیّا می کند...

 

پیرمردی یک عصا در دست

اخمی در نگاه

محو در تغییر اطرافش

دو لیوان آب و آه...

روزگار ما،  سه نقطه... بی خیال

پیرمرد افتان و خیزان راه خود را می رود

می شود رد از میان چار راه

دختری بی اعتنا با یک لباس راه راه

گوشی اش را میکند چک، می شود رد

یک موتور روی خطوط این خیابان می شود سد

پیرمرد افتان و خیزان راه خود را می رود...

 

در خیابان

دردها افسانه اند

در خیابان، مرد ها پروانه اند...

پیله ها را پاره کرده، شاخه ها را ترک گفته

در دل تاریک شب

در پی تنها چراغی

در پی یک روزنه...

نور دارد پشت یک دیوار سو سو میزند

کاش دیواری نبود

یا سر هر پیچ، دلداری نبود...

 

 

توی جوی آب، سیگار و دو پاکت قرص دعوا می کنند

یک درخت پیر دارد خانه ی ما می شود

یک دو تیرآهن همین نزدیک برپا می شود

آخر شب این حوالی

شهر غوغا می شود

با همه تنهایی اش

با همه تاریکی اش

این خیابان

این خیابان خانه ی ما می شود...


 

آریا.ا.صلاحی . 20/مهرماه/1392

 

 

آریا صلاحی بازدید : 22 یکشنبه 14 مهر 1392 نظرات (1)

 

هر آنچه که به سودشان نبود را حذف کردند

و در آنچه که پسندیدند؛ اغراق...!

کافرم به  مردمانی که دینشان را گلچین می کنند...

 

آریا. خط خطی های مدرن

آریا صلاحی بازدید : 22 جمعه 05 مهر 1392 نظرات (0)

 

بوی بهبود

 

در چنین ظلمت پر درد که جان است در آن

هرچه دیدیم زیان بود و زیان بود و زیان!

 

کس به احقاق حقش هیچ تلاشی نکند

که بدوزند دهان و ببرانند زبان

 

«از من اکنون طمع صبر و دل و هوش مدار»

در خرابات کجا طاقت هوش است و توان؟

 

در جهانی که همه اهل، به خود مشغول اند

دلخوش یاری مستان و خماران نتوان!

 

گُل ما مُرد، وفا مُرد، صبا رفت ز دیر

بوی بهبود کجا بود ز اوضاع جهان؟

 

«آریا» بست دو چشم و بگرفتست امید

حافظا! باز نچرخید به ما چرخ زمان...

 

.:: آریا.ا.صلاحی - مجموعه اشعار موج پارسی ::.

 

آریا صلاحی بازدید : 60 پنجشنبه 28 شهریور 1392 نظرات (3)

برگرد آریا صلاحی

سلام.

موزیک «برگرد» با صدای پر احساس «فاتح نورایی»

که کار ترانه اش به عهده ی من بوده

امیدوارم بپسندین...  :)

...............................................

برگرد

ترانه: آریا صلاحی

ملودی و تنظیم: فاتح نورایی

میکس و مسترینگ: مهدی یاری

لینک های دانلود:

دانلود از فضا موزیک

  دانلود از رادیو جوان

دانلود از پاپ موزیک

   دانلود از سایت آلونک

 

متن ترانه در ادامه ی مطلب

آریا صلاحی بازدید : 40 پنجشنبه 21 شهریور 1392 نظرات (0)

 

هزار و یک شب

 

ببین چگونه شعر را به شکوه باز می کنم؛

که دست را به سوی تو چرا دراز می کنم؟

 

عذاب هفت آسمان برای من کم است که

بسوی قبله ای بجز خدا نماز می کنم

 

نه بحث سال و ماه و روز و ساعت است و ثانیه

نظر به روی ماه تو، ز دیرباز می کنم

 

تو درنهان برای من نوشته ای و خوانده ای

و من هنوز تکیه بر، همین دو راز می کنم

 

برای شرح زندگی، هزار شعر گفته ام

به وصف «عشق» می رسم، تو را مَجاز می کنم

 

بهانه گیر می شوم، نخورده سیر می شوم

به هرچه وعده می دهند جز تو، ناز می کنم

 

نه تاب جنگ دارم و نه خواب می برد مرا

هزار و یک شب است که؛ تو را نیاز می کنم

 

.:: آریا.ا.صلاحی ::.

آریا صلاحی بازدید : 34 یکشنبه 17 شهریور 1392 نظرات (2)

 

 

آب وقتی از سر دیوانه خویان بگذرد

بازی احساس و منطق را فقط «دل» می بَرَد

 

گریه ی پنهانی از سر می رسد در نیمه شب

بغض مثل خنجر کُندی گلو را می دَرَد

 

قلب بیمارم، هوس بازانه عاشق می شود

آبروی عاشقان واقعی را می بَرَد...

 

مَردیم از «عاطفه» لبریز، امّا راستی

این همه احساس را آیا کسی هم می خَرد؟

 

باز تلقین می کنم در خود، اگر بی خود شدم؛

این هوا هم چند روزی هست و از سر می پَرد!

 

 

.:: آریا - 17/06/1392  ::.

آریا صلاحی بازدید : 38 یکشنبه 10 شهریور 1392 نظرات (2)

 

 (ابراز انزجار از سبک نه چندان پخته و نا فرم غزل پست مدرن)


شهره بودن به «انقلاب کلام»!

شعر گفتن به زور می ارزد؟؟

از «غزل های پُست مادِرنی»

تن حافظ به گور می لرزد...!

 

با زبان خودت به تو گفتم

با زبان مهندسانه ی تو

با همین وزن های سَرسَری ات

قافیه های بی بهانه ی تو

 

شرم یک جامعه است پشت سرت

حرمت سال های پیش از این

تو کتابت پر از وقاحت و بس

گرچه با عکس هم کنی تزئین!

 

دلخوشی از غرور چند نفر

که تنوّع برایشان کافیست

که بپاشی ز هم قواعد را

و بخندی بجایشان، کافیست!

 

بی هوا هرچه نوست، زیبا نیست

شرط نوآوری؛ وفاداریست...

لنگ جوراب روی کفش پوشیدن

تازگی نه، نشان بیماریست...!

 

.:: آریا.ا.صلاحی ::.

آریا صلاحی بازدید : 32 دوشنبه 04 شهریور 1392 نظرات (1)

 

موج پارسی

لینک دانلود مجموعه اشعار وطنی من.

پیش از این لینک دانلود همین کتاب رو گذاشته بودم،

منتها صفحه آرایی نه چندان مناسب و فونت های ناخوانایی که استفاده شده بود

خوندن اشعار رو سخت کرده بود.

این فایل یه ظاهر ساده تر و فونتی خوانا تر داره. امیدوارم بپسندین/  ممنون  :)

          دانلود مستقیم

آریا صلاحی بازدید : 28 جمعه 11 مرداد 1392 نظرات (0)

 

 

بنشین به هوایی که نباریم، بخندیم

حالا که چنین بی کس و کاریم، بخندیم

 

این حادثه تلخ است، ولی کاش که میشد

غم را به کناری بگذاریم، بخندیم

 

باید بپذیریم که تسلیم جفاییم

تا اینکه به هر درد که داریم، بخندیم

 

مجنون زمانیم،  و از طایفه ی عشق

از اینکه از این کیش و تباریم، بخندیم

 

با اینهمه احساس، که محکوم شکست است

باید به دلیلی که نداریم، بخندیم... .

............................

(آریا - چارده شب)

آریا صلاحی بازدید : 33 یکشنبه 06 مرداد 1392 نظرات (0)

 

 

بشنـو از مـن کـشور نیکـو دیــار پـارسی

بشنو ای میراث پاک شهریار پارسی

 

هرچه بودی، هرچه گفتی، هرچه کردی نیستی

ما نمی دانیم ای مهد تمدّن کیستی

 

مـا بدون سلـطه ی اعرابیـان درمــانده ایم

سالها این را درون درسهامان خوانده ایم

 

کافرند آنانکه بر شرک عرب شک کرده اند

اینچنین از کودکی در ذهنمان حک کرده اند

 

ما فنا گشتیم و پنهانی صدایت میکنیم

جانمان را در شعار خود فدایت میکنیم

 

فَروَهر را با نخی ما زینت جان میکنیم

ادّعای فرّ ایرانی بدینسان می کنیم

 

پس چرا دانیم خود را در صفای خود سهیم؟

با چه رویی پایمان در خاک پاکت می نهیم؟

 

گر هزاران آیتی آید همینیم و همین

اینچنینیم اینچنینیم اینچنینیم اینچنین

 

آریا را بخش گر مُرد و تو را نی کرد شاد

باز امّا آنکه نابودت بکردا نیست باد

آریا صلاحی بازدید : 45 چهارشنبه 26 تیر 1392 نظرات (2)

 

بی دست تو در دست، دلم می لرزد

تا خوب شوی به هر دری باید زد!

 

مادر! چه نکردیم که تو برگردی

بگذار بریزد آبرو،   می ارزد...!

 

.......................................................

(آریا - مادر)

آریا صلاحی بازدید : 74 سه شنبه 25 تیر 1392 نظرات (3)

 

من مثل خیلی ها به خیلی ها

دل بستم و آخر بدی دیدم

امّا تموم اتّفاقاتو...

هربار، از چشم تو می دیدم

 

یک عمر، سیلی خوردم از دستت

با رنگ سرخش، ادّعا کردم

با اینکه تو واضح ردم کردی

امّا نشستم، هی دعا کردم

 

ادامه مطلب

آریا صلاحی بازدید : 51 یکشنبه 23 تیر 1392 نظرات (2)

دنیای آزاد

 

چقد بیزاری از دنیای بیرون

چقد محدوده این دنیا برا تو

نمیزارن یکم آزاد باشی...

مث دیوونه ها، دارن هواتو

 

یه مامان و یه بابا با دلایی

که از بی مهریات انگار خونه

و لپ تاپت شده دیوار، بینِ

تو و دنیای پشتش توی خونه

 

نشستن توو محیط بسته ای که

تموم قلب ها درگیر کُقرن...

یه دنیا «یک» برا هم پُست کردن

توو دنیایی که آدم هاش؛« صِفرن»

 

یه هدفون توی گوشِت با صدای

یه آهنگ جدید و پر طرفدار

چه آروم میشه اعصاب تو با اون

چه فازی میده با هر بار تکرار

 

و میری توی دنیایی مجازی

تا ساعاتی که چشماتو نبندی

یه گوشه با خودت، دور از یه دنیا

یه عالم پستُ هرشب می پسندی

 

کنار آشناها، توی خونه...

ولی اونقدر دوری که ندیدی

چقد خوش بودن و خوشبخت، وقتی

تو توو دنیات، عزلت می گزیدی...

 

ببین داداش کوچیکَت مریضه

فقط میخواد یه ساعت باشه «بتمن»

برا بازی ولی وقتی نذاشته...

نظرهایی که باید چک شه حتماً!

 

توو این دنیای آزادی که داری

یه چیزایی کمه امّا، مگه نه؟

پر از عشقی، پر از احساس، امّا

همه حِسّت غمه اینجا، مگه نه؟

...............................

(آریا - تیرماه 92)

 

آریا صلاحی بازدید : 60 دوشنبه 17 تیر 1392 نظرات (4)

 

 

دوستت دارم، همینطوری، بدون منّتی!

دوستم داری، همینطوری، بدون علّتی

 

من ازاینکه دورم از تو، اینقَدَر بی طاقتم

تو از اینکه ترک کردی خانه را، بی طاقتی

 

ما دوتا دیوانه و مجنون، نه هردو عاشقیم!

اخم کردی،شاید از تعبیر من ناراحتی؟

 

جمع مشتاقان تو صف بسته پشت پنجره

تا بیایم زودتر، هی میکنم بی نوبتی!

 

تا تو هم رسوا شوی بین جماعت، مثل من

کوششی، اقدام، سعیی، یا تلاش و همّتی

 

حرف هایت را بگو بامن، اگر چیزی شده

یا صبوری کن نگو! هرطور اصلاً راحتی

 

تو بخواهی یا نخواهی، مثل من عاشق شدی!

دوستم داری و می دانند در هر صورتی... .

...........................

(آریا - تیرماه 92)

آریا صلاحی بازدید : 71 چهارشنبه 05 تیر 1392 نظرات (3)

 

 

عاشقی کافیست بعد از این، پریشانی بس است!

غصّه ی این قصّه ی پردردِ پنهانی بس است

 

«دل» شهیدِ راه عشقِ کافری دلسنگ شد

بر سر این جسم بی جان، تعزیه خوانی بس است

 

با خدا بودن، خودش یعنی خدا بودن، عزیز!

قصد کوه قاف کن، امیال انسانی بس است

 

نقل «فاضل» میکنم، دلسرد از این بیهودگی:

«هفتصد سال است می بارد، فراوانی بس است»

 

«مرگ» رخداد عجیبی نیست، پایان غم است

شوقِ دنیایی چنین بیهوده و فانی بس است...

 

جنگ کن با سرنوشتت، مرگ را تسخیر کن

ترس از چیزی که ناچار است و می دانی بس است!

 

................................

(آریا.ا.صلاحی – 5/4/92)

آریا صلاحی بازدید : 35 شنبه 01 تیر 1392 نظرات (0)

 

عکس تو زمین نمی گذارد این دل

یک لحظه نبوده که نبارد این دل

تقصیر خودم نیست که بی تاب شدم!

عادت به نبودنت ندارد این دل... .

(آریا. تابستان 92)

آریا صلاحی بازدید : 43 پنجشنبه 30 خرداد 1392 نظرات (1)


کجا میگردی وقتی غصّه داره

بابای مهربونت با چش خیس؟

چه زجری میکشه وقتی میبینه

که امشب دخترش تو خونشون نیس

 


داره مامانت از غم پیر میشه

چرا نیستی توو آغوشش، کجایی؟

تو هرکی داری خونِش پاکه، موندم

به کی رفتی که اینقد بی حیایی...؟

 

 
به کی رفتی که هیچکس رو نمیخای؟

که حتّی از خودت بیزار میشی؟

چرا با هرکی اینجاس فرق داری؟

جلو راه همه دیوار میشی...؟

 


آخه دنیا همینه! خووب یا بد

همین بوده تا بوده؛ چاره ای نیس

نمیشه یک تنه تغییر دادِش...

قبول کن، هیچکس اینجا کاره ای نیس!


خیابونم یه امّید دروغه...

که «آزادی» رو توو گوشِت میخونه

ولی آزادی اینا نیست اصلاً!

بسه دیوونگی! برگرد خونه

.....................................

آریا صلاحی بازدید : 42 دوشنبه 13 خرداد 1392 نظرات (5)

 

خیلی بده! (ترانه)

..............................

چرا دوور میشی؟ یه چیزی بگو!

داره سرد میشه نگاهای تو...

تو دور و بَرت چیزی جز آینه نیس

کجاس جای من پس توو دنیای تو؟

 

نخوردیم قهوه، بیا و ببین؛

که فنجون ها هم شدن عین ما!

چرا بی خیالم شدی؟ صبر کن!

مگه چی شده یک شبه بین ما؟

                                                                                                    

مگه چی شده؟ خب یه چیزی بگو!

دلیلی بده تا منم سرد شم...!

یا شاید داری زجر میدی مَنو

که توو سختیه این شبا «مرد» شم؟

 

نه دیگه! ببین؛ قاعده این نبود!

داری زجر میدی مَنو بی مرام!

اصَن راستی میدونی فردا کِیه؟

روز مَرد! چیزی خریدی برام؟!

 

دیگه طعنه هامم رو احساس تو

نمیزاره تاثیر؛ خیلی بده...!

من اینجا هنوز تشنه ی عشقتم

تو از من شدی سیر؛ خیلی بده!

..........................

(آریا.ا.صلاحی)

آریا صلاحی بازدید : 51 سه شنبه 07 خرداد 1392 نظرات (1)

 

«جای ما»

یا زندگی چابک شده، یا نای ما نیست

سرگرمی عالَم؛ جز از افشای ما نیست

 

هر روز کوچک میشود این شهر کوچک

اینجا به وسع خواهش و رویای ما نیست!

 

هرگز نگو ما در جهان جایی نداریم!

ما سهم هم هستیم! دنیا جای ما نیست!

 

هِی تنگ تر، دلگیر تر، محزون تر از پیش

جا کم شده، اشکال از دل های ما نیست

 

این برگه ی تقدیر اگر سهم من و توست

زیرش چرا انگشت یا امضای ما نیست؟!

....................

خردادماه 1392

 

 

آریا صلاحی بازدید : 52 دوشنبه 06 خرداد 1392 نظرات (2)

 

پشیمان میشوم...

میل سفر دارد دلم، امّا هراسان می شوم

با لهجه ی ناب خودم؛ دلگیر یاران می شوم!

 

کار من از بیگانگان، از دشمنان مشکل نشد

از طعنه های دوستان، زار و پریشان می شوم

 

هر کس مرا از دید خود تعبیر کرد و اینچنین؛

گاهی خود شیطانم و گاهی چو انسان می شوم

 

چون حذب بادم هر دمی، بادم به جایی می برد

از کفر می آیم برون، درگیر ایمان می شوم

 

گویم چو سر شد ماه نو، با کوله بارم میروم

از «مهر» می آیم برون، درگیر «آبان» می شوم

 

با اینکه مدیونم به شهر، امّا گهی از جورشان

بیزار از این مردم و خاک خراسان می شوم!

 

از هجر میگویم سخن، هر شب به نام «آریا»

میل سفر دارد دلم، امّا پشیمان می شوم

آریا صلاحی بازدید : 44 پنجشنبه 02 خرداد 1392 نظرات (2)

خدایا!

پادشاه شطرنج من یادش رفته که «سرباز»ها هم

گاهی نیاز دارند «قلعه» بروند... .

(آریا - یک استکان آرامش)

آریا صلاحی بازدید : 47 شنبه 28 اردیبهشت 1392 نظرات (1)

 

بسیار شنیده ام که هیچگاه پسری را به جرم پدرش مجازات نمیکنند!

خدایا!  پدرم «گندم» خورد؛

عمریست من جزایش را پس میدهم... .


(آریا - کتاب خط خطی های مدرن)

آریا صلاحی بازدید : 62 شنبه 21 اردیبهشت 1392 نظرات (1)

 

«قدری زمان»

 

یک روز می آیی و می بینی که دیر است

نه... می توان رفت و نه حتّی می توان بود

 

یک روز می بینی که چشمانت خطا دید

چیزی که تو هرگز نمی دیدی، عیان بود

 

آن روزها را بی تفاوت سر نمودی

من عاشقت بودم، تو قلبت با کسان بود

 

یک روز می آیی و می بینی دروغ است

هرآنچه از من، پشت من، وِردِ زبان بود

 

اثبات بی بنیادی یک عمر؛ تهمت...

محتاج یک شب حوصله؛ قدری زمان بود

 

مهمان من! ای کاش قبلاً می رسیدی

روزی که در این سفره ی متروک، نان بود

 ............................

(آریا.ا.ص - اردیبهشت ماه 1392)

 

تعداد صفحات : 4

درباره ما
Profile Pic
سخت است سرنوشت خود را مشخص کردن در دنیایی که سرنوشتش مشخص نیست... ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ویسایت رسمی: www.aria-salahi.ir
اطلاعات کاربری
آمار سایت
  • کل مطالب : 145
  • کل نظرات : 186
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 12
  • آی پی امروز : 8
  • آی پی دیروز : 27
  • بازدید امروز : 57
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 57
  • بازدید ماه : 139
  • بازدید سال : 145
  • بازدید کلی : 30,901
  • کدهای اختصاصی
    Instagram