هیچ دشمنی خطرناک تر از یک دوست حسود نیست...
هیچ دشمنی خطرناک تر از یک دوست حسود نیست...
یکی از مهم ترین چیزایی که فیلمای غربی اخیر سعی در خوراندن به مخاطبینش داره و اتفاقاً خیلی هم توش موفق بوده، «حق دوباره عاشق شدن» و «خیانت» هستش.
تو این فیلما، شخصیت اصلی در مسیر داستان با یه نفر آشنا میشه و این در حالیه که یکی از این دو نفر، یا هردوشون، یا متأهلن و یا از قبل با کس دیگه ای رابطه دارن. حالا فیلم هرگز تماشاچی رو با اون شخص سوّم همراه نمیکنه، در عوض به عمق این رابطه ی جدید می پردازه و با درام کردن رویدادها به ما تلقین میکنه که اون رابطه اوّلی فقط یه اشتباه یا یه چیز تموم شده است. کار به جایی میکشه که دیگه نه تنها همه ی شخصیت های فیلم، بلکه ما مخاطبین هم حق رو به عشق دوّم می دیم از طرف اوّل انتظار داریم این واقعیت رو بپذیره که «عشق واقعی» اونه و باید کنار بکشه. نکته ی جالبش هم اینجاست که اون هم واقعاً این رو درک میکنه و کنار میکشه!
همه چیز آماده اس. حالا تنها کافیه موقعیتی مشابه همین توی زندگی خود ما پیش بیاد تا...
(فیلما رو ببینیم و لذّت ببریم، امّا حواسمون به اطلاعاتی که پشت این رنگ و لعاب وارد ناخودآگاهمون میشه هم باشه...)
آریا . بهمن 1392
سی سال از عمرش را با این دغدغه گذرانده بود که وقتی قرار است
هنگام «مراسم خاکستر» به هیچ چیز فکر نکند، مدام به این فکر میکند
که نباید به هیچ چیز فکر کند.
این احساس گناه هر سال با نزدیک شدن مراسم عذابش می داد...
بد خلقم و بد عهد، زبان بازم و مغرور
پشت سر من حرف زیاد است، مگر نه؟
(فاضل نظری)
بی وفــا، دیر آمـدی آتش به جــانم کرده اند
پیر گشـتم، غصّه هــایم نــاتـوانـم کرده اند
آسـمــان از نـالــه هــای بی امــانم سیر شـد
باد و خاک و آب و آتش قصد جانم کرده اند
رفـتی از کــوی مـن بیمــار، حــالـم را ببیـن
کین طبیبــان دل و جـان منع جـامم کرده اند
مُرده ام بینی به کنجی در قفس، بی بال و پر
من همــان بـازم که نـامردانـه رامم کرده اند
گــفتـمت آن روز می آیی کـه دیگر نیسـتم
شوکران در جام کردند و به کامم کرده اند
مردمـانم عیب گیرند ار که بخشایم تو را
مردمــان چشـمـت امـّا سخت خـامم کرده اند
ما که خود مجنون ماهیم و نمی داند کسی
در غیـابت کــودکـان، دیوانه نامم کرده اند
زهر اگر می بارد از هر مصرعم معذور دار
تیـغ برّانـم کـه عمری در نیــامم کرده اند
رو سیَه بــاز آمـدیّ و آریــا چیزی مگفـت
تــا مگـویـم نــاسزا، کــوته زبـانم کرده اند...
( آ. صلاحی. از مجموعه مجنون ماه)
(2014) 300 هم منتشر شد...
هنوز هشت سال از انتشار فیلم 300 میگذره،
با وجود همه ی اعتراضات مردمی که شد،
امسال قسمت دوّم این فیلم که دوران طلایی تمدن ایران باستان
(هخامنشیان)
رو مورد اهانت قرار داده و پارسی ها رو مردانی سیاه پوست با آرایش قبایل آفریقایی نشون داد
هم اکران شد...
این درحالیه که «اوباما» هرسال روی آنتن میره و سال نو رو به مردم ایران
تبریک میگه و آرزوی آینده ای صلح آمیز میکنه...
و ما هم همچنان خاموشیم...
تو را به حال خودت میگذارم
میگذارم همینجا میان خاطراتم جا بمانی
لابه لای اشتباهات کودکانه ام گم شوی
من همان «منِ مغرور سابق» شده ام.
برای «تو» تکرار شدن،
برای همیشه کافیست...
.............................
10/02/1393
تعداد صفحات : 10